زندگانی زنده مانی گشته است

ساخت وبلاگ
(زخم فراق)از که نالم که فغان از دل ریش است مراهر بلایی که بوَد از دل خویش است مراشربت وصل تو ، بی زخم فراقی نبودلذت نوش پس از تلخی نیش است مرامن که بیگانه‌ام از خویش و مَحبّت سوزمچه غم از مِحنت بیگانه و خویش است مرامگرم کعبه‌ی امّید ، پس از مرگ دهندکاین ره دور و درازی است که پیش است مراگر دل از زخم جفای تو شود ریش چه غممرحمت های غمت مرهم ریش است مراگرچه خوبان به منِ خسته جفا کم نکنندشکر ایزد که وفا از همه بیش است مراسجده‌ی روی نکو (اهلی) اگر بدکیشی استبت پرستم چه غم از ملت و کیش است مرا"اهلی شیرازی" زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:32

(گلبانگِ رود)نوای آسمانی آید از گلبانگ رود امشببیا ساقی که رفت از دل غم بود و نبود امشبفراز چرخ نیلی ناله‌ی مستانه‌ای دارددل از بام فلک دیگر نمی‌آید فرود امشبکه بود آن آهوی وحشی چه بود آن سایه‌ی مژگان؟که تاب از من ستاند امروز و خواب از من ربود امشببه یاد غنچه‌ی خاموش او سر در گریبانمندارم با نسیم گل ، سرِ گفت و شنود امشبز بس بر تربت صائب ، عنان گریه سر دادم(رهی) از چشمهٔ چشمم خجل شد زنده‌رود امشب"رهی معیری" زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:32

«زندگی'>زندگی»دست در دست تماشا ، زندگی کن زندگیپابه‌پای نبضِ دنیا ، زندگی کن زندگیمُردگی را زیر خاکِ ناامیدی دفن کنبا نفس های مسیحا ، زندگی کن زندگیزندگی را از تنِ پژمردگی ، سرسبز کنشکلِ گلدانی شکوفا، زندگی کن زندگییک کبوتر باش و گاهی با نگاه "ایلیا"لحظه‌ای درچاه غم‌ها ، زندگی کن زندگیدرتلاطم های مَحزون، صخره‌ای آرام باشمثل ساحل، پای دریا ، زندگی کن زندگیباز کن از ابرِ ابرو ، آذرخشِ اَخمِ رادر هوای صاف و زیبا ، زندگی کن زندگیگاه با موسیقیِ یک حوض، لبخندی بنوشگوشه‌ای با شور و آوا ، زندگی کن زندگیگاه گاهی که شبیه ماه ، تنها می‌شویتا طلوع عشق، تنها زندگی کن زندگی!پلک را بیدار کن با چشم بازِ آفتابشب نباش و رو به فردا ، زندگی کن زندگیدکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا) زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:32

(به امید روی تو)به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شومبه امید روی تو آمدم که مگر ز تو کامروا شومنه رها ز بند هوا شدم نه ز یار کامروا شدمنه چنان دچار بلا شدم که دگر به فکر دوا شومهمه روزه روزی من غم است همه‌ی شبم شب ماتم استنه چنان کمند تو محکم است که امید آنکه رها شومنه مرا به خویش دهی رهی نه ز خویشتن دهی آگهینه دلالتی و نه همرهی متحیرم به کجا شومنه ز سفره‌ی تو نواله‌ای نه ز غمزه‌ی تو حواله‌اینه مرا به درد پیاله‌ای کرمی که ز اهل صفا شومنه توراست لطف و عنایتی نه مراست قوّت و طاقتیبه کدام شوری و حالتی ، من بینوا به نوا شومنه به دلنوازی‌ام آمدی نه به سرفرازی‌ام آمدینه به نغمه سازی‌ام آمدی که ز شوق بی سر و پا شومنه به حال (مفتقر)ت نظر که زند به سوی تو بال و پرنه به سرپرستی او گذر که به زیر ظل هما شوم.غروی اصفهانی کمپانی (مفتقر) زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 4:40

(جشمه‌ی تجلی)آیینه می‌شویم که دیدارمان کننداز جلوه‌ی مکاشفه سرشارمان کنندای کاش اگر به بهت تماشا نمی‌رسیممهمان ته پیاله‌ی دیدارمان کننددر انتظار دیدن خورشید مانده‌ایمتا کی به دام جذبه گرفتارمان کننداز چشمه‌ی تجلّی این جلوه زارهایک جرعه کاش سهم شب تارمان کننددر جاری زلال تر از زمزم پگاهای کاش مثل زمزمه، تکرارمان کنندپیداست از پریدن پلک ستاره هاهنگامِ آن رسیده که بیدارمان کنندای کاش در ادامه‌ی این راه ناگزیردر انتخاب واقعه ، ناچارمان کنندباید عبور کرد از این سنگلاخ هاتا در مسیر حادثه هموارمان کنندروزی که مثل فطرت سبز بهاره هااز برگ های زرد ، سبکبارمان کنند:از راست‌‌‌قامتی به همین قدر قانعیمچیزی اگر شبیه سپیدارمان کنند .استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 4:40

(رشته‌ی الفت)این خار غم ، که در دل بلبل نشسته استاز خون گل خمار خود اول شکسته'>شکسته استاین جذبه‌ای که از کف مجنون عنان ربوداول زمام محمل لیلی گسسته استپای شکسته ، سنگ ره ما نمی‌شودشوق تو مومیایی پای شکسته استبر حسن زودسیر بهار اعتماد نیستشبنم به روی گل به امانت نشسته استاز خط یکی هزار شد آن خال عنبریندور نشاط نقطه به پرگار بسته استبر سر گرفته‌ایم و سبکبار می‌رویمکوه غمی که پشت فلک را شکسته استآسوده از زوال خود آفتاب گلتا باغبان به سایه‌ی گلبن نشسته استبرقی کز اوست سینه‌ی ابر بهار ، چاکبا شوخی تو مرغ پر و بال بسته استپیوسته است سلسله‌ی موج‌ ها به همخود را شکسته هرکه دل ما شکسته استتا خویش را به کوچه‌ی گوهر رسانده‌ایمصد بار ، رشته‌ی نفسِ ما گسسته استداغم ز شوخ چشمی شبنم که بارهااز برگ گل به دامن ساقی نشسته استخون در دل پیاله‌ی خورشید می‌کندسنگی که شیشه‌ی دل ما را شکسته است؟"در کام اژدهای مکافات چون رَوَد ؟آزاده‌ای که خاطر موری نخسته است"برهان برفشاندن دامان ناز اوستگرد تیممی که به گوهر نشسته استتا بسته است با سر زلف تو عقد دل(صائب) ز خلق رشته‌ی الفت گسسته است."صائب تبریزی" زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 4:40

(میلاد امام جواد علیه السلام)در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضابر زبان شكر خداى دادگر دارد رضابارگاه زاده‌ی موسى ، چراغان مى‌شود در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضااِقتِرانِ مهر و مه گرديده امشب، يا مگرنور چشمانش محمد را به بر دارد رضابر امام هشتمين حق كرده فرزندى عطازين پسر پيغام تبریک از پدر دارد رضاآمد آن يكتا دُر عصمت كه بر ميلاد اوتهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضابر عقيمى، آنکه بر فرزند موسى طعنه زدگو بيا امشب ببين نور بصر دارد رضادر كنار مهد او بنشسته بيدار و به لبذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضاذكر خواب از بهر او مى‌گويد و گريان بودمن نمى‌دانم چرا چشمان تَر دارد رضاگاهى از اين موهبت شاد است و گاهى دلغمينچون كه از پايان كار او خبر دارد رضا(خسرو) از مداحى او مى‌كند بس افتخارگر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا"خسرو مشهدی" زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 42 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:50

(در منقبت حضرت امام محمد تقی علیه السلام)"عشق جواد"یا امام الجواد ادرکنییا شفیع المعاد ادرکنیجانشین سزای پیغمبرمذهب شیعه را نهم رهبردر بلاغت چو حضرت مولادر فصاحت یگانه چون زهراصاحب حکمت خدا دادیعلم را بحر و حلم را وادیاختر تابناک برج ولاراهیان را به نور داده صلاروشنی بخش عالم امکانکه نگنجیده در زمان و مکانقرّة العین دلگشای رضاقوّة الظهر اولیای خدانورباران مدینه از قدمتوز حضور وجود بی عدمتشده بیت الرّضا چو خلد بریناز نفس‌هایت ای شریفترینگام تا در بسیط خاک زدیجهل را ضربه ی هلاک زدیذات حق را به اقتضای کمالبودی آیینه ی جلال و جمالعلم دین را سرآمد اوتادشرح عهدین را مهین استادبهره مند از علوم قرآنینکته سنج و بلیغ و برهانیمعرفت را چو چشمه از صافینور چشم رجال اعرافیاز تو در اهتزاز بیرق حقآمد ای آفتاب مطلق حقعلم و حکمت اگرنه زان تو بودکمترین ریزه خوار خوان تو بودز علوم تو مات و سرگردانچه افاضل چه دانشی مردانز تسلّط که داشتی به کتابعلمای سلف هماره مجابعقلشان در شگفت و حیران بود"ابن اکثم" یکی از آنان بوددر جوانی چو پیر فرزانهصاحب منطق حکیمانهفکر بکر تو عقده ها که گشودهمه از پرتو امامت بودپایه ی دین احمد از تو قویوارث علم و بینش رضویدل چو بر مهر عارضت بستیمبه ولای تو از بلا رستیمای جوادالائّمه از کرمتقسمتم کن زیارت حرمتدل شیدای من به سینه مدامهمچو مرغی که اوفتاده به دامآرزو داشت تا پرنده شوددولت وصل را برنده شودبه سر تربت حسین رودپر گشاید به کاظمین رودبا سکوت و سکون مصاف کنددور قبر تقی طواف کندسوزد آن جا چو شمع و آب شودتا دعاهاش مستجاب شودبرسان ای خدای من چندیآرزو را ، به آرزومندیرفت عمری که در مقابل منسوخت در حسرت تقی دل من(خوش عمل) کی شود رسد به مراددل من جایگاه عشق جواد ."عباس خوش عمل زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:50

(کَس بی‌کسان خداست)شوخی که دائماً دلِ او ، مایلِ جفاستعمرِ عزیزِ ماست، چه حاصل که بی‌وفاستتنها نه من به خالِ لبش ، مبتلا شدمبر هر که بنگری به همین داغ ، مبتلاستدعوی اگر کُنَد به خَطَت ، نافه‌ی خُتَننَبوَد از او غریب که در اصل او خَطاستنرگس اگر ز شیوه‌ی چشمِ تو ، دَم زندگویند مردمان: عجب این کور بی‌حیاست!عیش و حضور و راحتِ وصلِ تو ، بی‌کرانجور و جفا و محنتِ هجران، نصیبِ ماستاز ضعفِ دل مَنال ، (فریدون) ، زِ بی‌کسیمی‌دار دل، قوی که کَسِ بی‌کَسان، خداست.فریدون حسین میرزا پسر سلطان حسین بایقُرا زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:50

(عشق تازه)ای عشق ِ تازه آمده در تار و پود منپر نور باد از تو سرای وجود منمن دلخوشم به نائره‌ای از حضور توبی آتش است گرچه درین عشق دود منبی ردّ پای زمزمه ی عاشقانه‌ایدر سیر قهقراست مجال صعود منیلدا شبی که خاطره‌ها با تو جانفزاستای کاش در محاق شود صبح زود منروزی که با نبود تو آغاز می‌شودیک طنز در نهایت تلخی‌ست بود مندر جمع عاشقان فدایی یکی کجاستتا با فراز خویش نخواهد فرود منغیر از دل شکسته و جز چشم اشکباردر دادگاه عشق نباشد شهود منبا سایه هم تو را نتوانم به راه دیداین است از نتایج طبع حسود من."عباس خوش عمل کاشانی" زندگانی زنده مانی گشته است...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:54