(زخم فراق)از که نالم که فغان از دل ریش است مراهر بلایی که بوَد از دل خویش است مراشربت وصل تو ، بی زخم فراقی نبودلذت نوش پس از تلخی نیش است مرامن که بیگانهام از خویش و مَحبّت سوزمچه غم از مِحنت بیگانه و خویش است مرامگرم کعبهی امّید ، پس از مرگ دهندکاین ره دور و درازی است که پیش است مراگر دل از زخم جفای تو شود ریش چه غممرحمت های غمت مرهم ریش است مراگرچه خوبان به منِ خسته جفا کم نکنندشکر ایزد که وفا از همه بیش است مراسجدهی روی نکو (اهلی) اگر بدکیشی استبت پرستم چه غم از ملت و کیش است مرا"اهلی شیرازی" بخوانید, ...ادامه مطلب
(رسوای دل)همچو نی مینالم از سودای دلآتشی در سینه دارم جای دلمن که با هر داغ پیدا ساختمسوختم از داغ ناپیدای دلهمچو موجم یک نفس آرام نیستبس که طوفانزا بود دریای دلدل اگر از من گریزد وای منغم اگر از دل گریزد وای دلما ز رسوایی بلندآوازهایمنامور شد هرکه شد رسوای دلخانه مور است و منزلگاه بومآسمان با همت والای دلگنج منعم خرمن سیم و زر استگنج عاشق گوهر یکتای دلدر میان اشک نومیدی (رهی)خندم از امیدواریهای دل"رهی معیری" بخوانید, ...ادامه مطلب