(جشمهی تجلی)
آیینه میشویم که دیدارمان کنند
از جلوهی مکاشفه سرشارمان کنند
ای کاش اگر به بهت تماشا نمیرسیم
مهمان ته پیالهی دیدارمان کنند
در انتظار دیدن خورشید ماندهایم
تا کی به دام جذبه گرفتارمان کنند
از چشمهی تجلّی این جلوه زارها
یک جرعه کاش سهم شب تارمان کنند
در جاری زلال تر از زمزم پگاه
ای کاش مثل زمزمه، تکرارمان کنند
پیداست از پریدن پلک ستاره ها
هنگامِ آن رسیده که بیدارمان کنند
ای کاش در ادامهی این راه ناگزیر
در انتخاب واقعه ، ناچارمان کنند
باید عبور کرد از این سنگلاخ ها
تا در مسیر حادثه هموارمان کنند
روزی که مثل فطرت سبز بهاره ها
از برگ های زرد ، سبکبارمان کنند:
از راستقامتی به همین قدر قانعیم
چیزی اگر شبیه سپیدارمان کنند .
استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)
زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 4:40