ز آه گرمی ، آتش زنم سراپا را

ساخت وبلاگ

(سوز درون)

ز آه گرمی ، آتش زنم سراپا را
ز یک فتیله کنم داغ جمله اعضا را

حدیث بحر فراموش شد که دور از تو
ز بس گریسته‌ام آب برده دریا را

ز آه گرم من آتش به خانه افتاده‌ست
به‌کوی عشق کنون گرم می‌کنم جا را

گشاده رویی دریا به کار ما ناید
سرشک برد به ساحل سفینه‌ی ما را

اگر به بادیه گردی نمی‌روم، چه عجب
جنون من نشناسد ز شهر ، صحرا را

دلم گرفت ازین خلق، خضر راهی کو
کزو نشان طلبم آشیان عنقا را

(کلیم) هر سر مویت فتیله‌ی داغی‌ست
ز بس که سوز درون گرم کرده اعضا را

"کلیم کاشانی"

زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 105 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 19:51