«باده از ما مست شد...»گر به چشمت آن مه نامهربان زیبا نبود
بود او زیبا ولى عشق تو پا برجا نبود
آن لب شیرین پر از شوق تمنا بود لیک
آرزوهاى تو شورانگیز و بى پروا نبود
نرگس مردم فریبش بود لبریز از هوس
لیک در تو آن همه سرمستى و غوغا نبود
چون نسیم صبحدم بگذشت او دامنكشان
گلشن شوق تو را حالِ شكفتنها نبود
آرى آرى باده از ما مست شد نى ما از او
چونكه عشق و شور و مستى در مى و مینا نبود
این جواب آن غزل (وجدى) كه ورزی گفته است
«آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود»
غلامحسین جواهری (وجدی)
زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 246 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 16:36