قاصد طبع سحرگه با سرور از در رسید

ساخت وبلاگ

اِنَّ الحُسَین مِصبٰاحُ الهُدیٰ وَ سَفینَةُ النّجاة

(مصباح الهدىٰ)

قاصد طبعم سحرگه با سُرور از در رسید
گوییا پیک وصال از جانب دلبر رسید

از در آمد با بسی وجد و نشاط و انبساط
کز طفیل‌اش شام هجر و رنج و محنت سر رسید

مژده بر من داد کای افسرده ی خاموش دل!
خیز کز چرخ شرف ، ماه فلک افسر رسید

تا به کی باشی خموش ای عاشق شوریده حال؟!
شمع دانش برفروزان ، شاه دانشور رسید

بزمی آرا ، سوم شعبان فرا آمد به ناز
همچنان کبک دری با صد خرام از در رسید

جَستم از جا برگرفتم خامه ی عرفان به کف
تا مرا این مژده از طبع گهرپرور رسید

نور عرفان سر زد از شرقِ خِرد خورشیدسان
همچنان خورشیدِ عالمتاب کز خاور رسید

زآنکه میلاد شهی باشد که شاهان جهان
هر یکی بر درگهش چون چاکر و نوکر رسید

مولد مسعود شاهنشاه احرار جهان
مظهر يزدان، حسين آن بَضعه ی حيدر رسيد

شد برون از بحر هستی گوهر شهوار عشق
كز وجودش قدر و عزت بر دُر و گوهر رسيد

سنبل گیسوی او بازار عنبر را شکست
نافه خشکید آن زمان کآن طرفه مُشکِ تر رسید

چون علی درياى گوهر بود و زهرايش صدف
گوهری اين‌سان به گنج علم و دين زيور رسيد

شد کمان از فرط حسرت ، سَرو مُلک کاشمر
مژده ی آن قامت رعنا چو بر کِشمَر رسید

آبروی گل ، سراسر ریخت نزد باغبان
تا که خندان در گلستان آن گل احمر رسید

شمس برج دين و دانش ، شمع بزم معرفت
گشت "مصباح الهدىٰ" با چهره ی انور رسيد

ماهِ کیهان حقیقت ، پرتو افکن شد به دهر
آری آری نور حق ، از مَطلع داور رسید

از سپهر معدلت ، وز آسمان مُلک دین
از فروغ لایزالی ، پرفروغ اختر رسید

بر نجات مردم از جهل و فساد و انحراف
كشتی بحر هدايت ، با بسی لنگر رسيد

از ميان بحر آزادى و اقيانوس عدل
ناخدا يعنی خدا با چهره ی ديگر رسيد

باغبان گلشن دين ، آبيار باغ عشق
بر نهال شرع احمد ، مُثمِر و مُثمَر رسيد

شاهد بزم امامت ، ساقی جام مراد
بر خماران طريقت با مِی و ساغر رسيد

خادما ! آتش فروزان ، عود در مجمر بریز
کاندرین میخانه ، پور ساقی کوثر رسید

رهبر آزادگان و ، سَرور سردادگان
لشكر اسلام را سالار و سرلشكر رسيد

مجری فرمان يزدان ، عاملِ اعمال حق
حاكم احكام قرآن ، سبط پيغمبر رسيد

مکتب یزدان‌شناسی ، رونق از عِلمش گرفت
کز صباوت بر همه اَعلام دین رهبر رسید

از ضمير عشق او جز حق كسی آگاه نيست
آنقدر دانم ضمير عشق را مُضمر رسيد

تا كه بر قنداقه‌اش ساييد فُطرس بال و پر
سرخط آزادی‌اش از درگه داور رسيد

فاش گويم راست گويم در ميان خاكيان
پور آدم ليک ز افواج فلک برتر رسيد

مِدحت ثاراللَّهی تنها بوَد در شأن وی
خونبهاى دين و خونِ خالق اكبر رسيد

افتخار اهل بيت مصطفیٰ فخرالامم
آبروى شيعه و اسلام را مفخر رسيد

بهر قلع ظالمان و دفع استبدادیان
قاضی عادل بیامد ، مجری کیفر رسید

آسمان گويی چراغانی بوَد از اختران
مجلس آرایی كند مَه ، كآن مَهِ انور رسيد

سومين خورشيد رخشانِ امامت شد عيان
بر سپهر دين چنين خورشيدِ روشنگر رسيد

روز جشن و شادمانی، گاه عيش است و صفا
چون صفابخش زمان ، شاه همايونفر رسيد

باشد اندر ساغر ما باده ى عشق حسين
بانگ نوشانوش ما برگنبد اخضر رسيد

شاد زی ای شیعه! کز لطف خداوند کریم
ناسخ ادیان ناقص ، ناقض کافر رسید

دانی ای دل! کیست این مولود با عز و شرف؟
پور حیدر ، آن مهین سلطان اژدر در رسید

حامی بیچارگان و منجی درماندگان
سرپرست کهتران بر مهتران مهتر رسید

ماحصل، آن خسرو ظالم‌كش و مظلوم كيش
بهر دفع ظلم و كين ، مظلوم را ياور رسيد

(شمس قم) ديگر چه غم باشد تورا كز لطف حق
كاين‌چنين طبع رسا و شعر چون شکّر رسيد

شادروان سيد عليرضا شمس قمی

شعبان المعظم 1346

زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 102 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 19:04