(فاصله ی مرگ و زندگی)
دردِ دلِ شکسته ی ما ناشنفته بِهْ
آن قصّهای که غصّه فزاید نگفته به
آن بِهْ که باخبر نشود کس ز حال ما
دردی که چارهای نپذیرد ، نهفته به
دل را که جای مهر بوَد ، از غبارِ قهر،
پاکیزه کن که خانه ز خاشاک رُفته به
زآن یکدم است فاصله ی مرگ و زندگی
کآن ره که رفتنی ست به یک گام رفته به
چشم به ناز بسته ی او را به خود گذار
بازش مکن به بوسه که بیمار خفته به
اینجا چو غنچه ی دل ما ناشکفته بود
آن گُل که روید از گِل ما ناشکفته به
کس باخبر ز حال (امیر) اسیر نیست
زاری نهفته خوشتر و خواری نگفته به
سید کریم امیری فیروزکوهی
موضوعات مرتبط: غزل
برچسب ها: سید کریم امیری فیروزکوهی زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 20:26