چه شد آن غمگساری ها ، چه شد آن مهربانی ها

ساخت وبلاگ

(همای صلح)

چه شد آن غمگساری ها ، چه شد آن مهربانی ها
چه شد آن مستی و آن شور و شوق و شادمانی ها

جفا راندیم با عشق و بلاها را به خود خواندیم
کنون جوییم از آن آهوی مُشک افشان نشانی ها

مپرس از من حکایت ها و بگذر زین شکایت ها
گره زین کار بگشا دلبرا با کاردانی ها

اگر بزم وفا خواهی ز خورشیدِ صفا روشن
سبک برخیز و آتش زن به جانِ سرگرانی ها

به افسون شکرخندی ، زبان بسته ام بگشا
ترش منشین و شورانگیز با شیرین زبانی ها

سخندانی هنرمندم چُنین خاموش مَپْسندم
که خاموشی بوَد جادویِ مرگ جاودانی ها

سخن را آب ده از لطف و ترک تندخویی کن
مجو فیض سحابِ رحمت از آتش فشانی ها

ز تاریکی چه خیری دیده اند این خاکیان یارب
که چون دیوان گریزانند از روشن روانی ها

شفق همرنگ خون شد بس که این خیل برادرکش
ز خون ، نقشِ فنا زد بر جبینِ زندگانی ها

به جنگ فتنه برخیزند و خود صد فتنه انگیزند
الا ای گمرهان این نیست رسم پهلوانی ها

همای صلح ننشیند به بام ما کج اندیشان
نه با ناقوس کوبی ها نه با تکبیر خوانی ها

برون رانیم اگر آز و نیاز از صحنهٔ گیتی
ز کوی صلح برخیزد صلای کامرانی ها

جهان را صبح آزادی و آبادی به خود خواند
درین دیجور وحشت، همّتی ای کاروانی ها

دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی
لندن ۱۳۲۶


موضوعات مرتبط: غزل
برچسب ها: دکتر غلامرضا رعدی آذرخشی زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 20:26