این صادرات نیست که دزدی ز ملت است

ساخت وبلاگ
(مربع ترکیب)

 

گیرم که کل خلق جهان زیر دست ماست
تولید و صادرات جهانی، ز هست ماست
از اقتدار خویش، جهان پای‌بست ماست
زندیق و شیخ و منعم و درویش، مست ماست


پس ما چسان به ذلت و خواری نشسته ایم؟
در زیر بار رنج و تورم، شکسته ایم


این صادرات اگر که به سود وطن بوَد
ملت چرا چو مور، به قعر لگن بوَد
از صادرات در همه عالم سخن بوَد
اما نصیب ملت ایران، مِحن بوَد


این صادرات نیست که دزدی ز ملت است
نفعی برای ملت ما نیست، ذلت است


از صادرات ، رونق ارزی شود زیاد
اما درین وطن شده بیمار، اقتصاد
رونق گرفته قیمت کالا درین بلاد
باید برای حل معما ، شود جهاد


تا ملتی ز مَسکنت اکنون رها شود
ورنه وطن به دشت بلا مبتلا شود


تا کی به دوش سینه کشد خلق، این عذاب
بیکاری و تورم و این رنج بی حساب
از تن ربوده تاب و ز سر، شور انقلاب
با نام دین چگونه به صورت زنی نقاب


ای اهرمن! که از تو بجز غم ندیده ایم
عمری فقط شعار مکرر، شنیده ایم


کشور فتاده است به افلاس و اختلاس
خود غرق بحر نعمت و ما گشته آس و پاس
زیرا خراب بوده تدابیرت از اساس
بازیچه گشته کشور و در دست توست تاس


هرچند نرد حیله به پا کرده ای کثیر...
در ششدر جهالت خود گشته ای اسیر


ای دون صفت! که مشت تو وا شد برای خلق
حتی اگر خفه، کنی اکنون صدای خلق
دیگر گذشته آب ز سر ، تا به پای خلق
خود کرده ایم و هست هرآنچه، سزای خلق


ما را به خدعه وارد پیکار کرده ای
در مسلخ عقیده ، گرفتار کرده ای


ای گرگ دون! که در خلَجانی به جلد میش
درنده تر ز گرگْ وَشانی به جلد میش
روباه مکر و در هیجانی به جلد میش
نه! بدتر از هم این و هم آنی به جلد میش


از چون تویی چسان بوَد امّید ملتی؟...
ما در حضیض فقر و تو بر تخت دولتی 


(ساقی) اگر به شکوه سخن ساز کرده است
آلام ملتی ، ز غم ابراز کرده است
نظمش اگرچه، قافیه پرداز کرده است
الحق که در سخنوری اعجاز کرده است


این‌سان تو را توان ز ملامت به خون کشید
وقتی مبرهن است که ذاتت بوَد پلید.


سید محمدرضا شمس (ساقی)

زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 27 خرداد 1398 ساعت: 20:54