از قماش آرزو یک پیرهن بر ما رسید

ساخت وبلاگ

(آرزوهای محال)

از قماش آرزو ، یک پیرهن بر ما رسید
زندگی آن را گرفت و یک کفن بر ما رسید

گل، طلب کردم ز دست باغبان روزگار
کز بد اقبالی ما ، تل جگن بر ما رسید

کعبه ی اقبال را تا در نوردیدم، ز غیب...
در میان راهِ حق، هم راهزن بر ما رسید

در نبرد جانگزای عشق ، از روز ازل...
با سپاه عقل، جنگ تن به تن بر ما رسید

شهر را گشتم به امّید وصال دلبری...
کوره راه مبهم دشت و دمن بر ما رسید

آه ، از این آرزوهای محال و دور دست
کز شمیم عشق بویی از ختن بر ما رسید

در میان کوه و دشت پر ملال عاشقی...
از سمن بویان عالم، یاسمن بر ما رسید

بوی گل را باد برد و عشق در اندیشه ماند
تلخکامی های عشق از کوهکن بر ما رسید

در پی صید صدف دل گرچه بر دریا زدم
از کف دریا گل و لای و لجن بر ما رسید

یادم آمد روزگاری که عبث از دست رفت
بعد از آن ، ایام بغرنج وطن بر ما رسید

ناسپاسی چون نمودیم از سر نابخردی
شادکامی‌ها ز کف رفت و محن بر ما رسید

از دموکراسی به دیوانخانه ‌های عدل و داد
تا سخن گفتیم قفلی بر دهن بر ما رسید

از مسلمانی و کیش و مذهب و آیین حق
قصه پردازی به انواع سنن بر ما رسید

بس‌که دل‌ها خو گرفته با خرافات و دروغ
از دیانت ، حقه و مکر و فتن بر ما رسید

گرچه از دریای طبعم قطره ای حاصل نشد
موجی از شوریدگی های سخن بر ما رسید

در مسیر پر تلاش شعر ، از دیوان عشق
مختصر طبعی ز اشعار کهن بر ما رسید 

گوشهٔ میخانه گشتم معتکف کز سوی حق
از کف (ساقی) شرابی پر ثمن بر ما رسید

سید محمدرضا شمس (ساقی)

زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 275 تاريخ : دوشنبه 27 خرداد 1398 ساعت: 20:54