زندگانی زنده مانی گشته است

متن مرتبط با «گذاشتیم» در سایت زندگانی زنده مانی گشته است نوشته شده است

تا سر به پای آن بت رعنا گذاشتیم

  • (وعده‌ی فردا)تا سر به پای آن بت رعنا گذاشتیمپا بر فراز طارم اعلیٰ گذاشتیمقانع به فیض خشک لبی‌های ساحلیمگوهر به تنگ چشمی دریا گذاشتیمشب رفت و شکوه‌های دلم ناشنیده مانداین آرزو به وعده‌ی فردا گذاشتیمدیگر ز بی قراری ایام ، ایمنیمبا این قرارها که به مینا گذاشتیمبر آستان اهل نظر ، جا گرفته‌ایمتا دست رد به سینه‌ی دنیا گذاشتیمماییم و یوسف دل و زندان زندگیمصر عزیر را ، به زلیخا گذاشتیمجز خارخار عشق که در دل خلیده استهر گل که داشت رنگ تمنا گذاشتیمدر وصف آن غزال ، غزل‌های آبدارمجنون‌صفت به سینه‌ی صحرا گذاشتیم"خلیل الله خلیلی" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تا بر طریق مهر وطن ، پا گذاشتیم

  • (مهر وطن)تا بر طریق مهر وطن ، پا گذاشتیمسر را ز شور عشق به سودا گذاشتیمدر موج‌خیز فتنه و آشوب جاهلانمردانه پا به پهنه‌ی دریا گذاشتیمما را نبود و نیست هراسی ز دشمناندانسته پا به صحنه‌ی غوغا گذاشتیمدر جست و جوی جلوه‌ی آزادی وطنمال و مقام را به خسان وا گذاشتیمماییم و سوز سینه و شور و نوای خویششادی برای مردم رسوا گذاشتیمغم شد نصیب ما ز گران‌گوشی فلکروی دل از ملال به صحرا گذاشتیمسودی نداشت گفته‌ی ما نزد غافلانداغی ز درد ، بر دل دانا گذاشتیمآسوده‌ایم از ضرر و سود زندگیتا دست رد به سینه‌ی دنیا گذاشتیمجز خار گلشن وطن و نیش و نوش آنهر گل که داشت خار تمنّا گذاشتیمقانع شدیم از همه عالم به لطف دوستلطف و عطای خلق به آن‌ها گذاشتیمحاصل نشد چو وعده‌ی آزادی بیاناین آرزو به وعده‌ی فردا گذاشتیمبیدل از آن شدیم که در قلّه‌ی (رفیع)دل را به شوق مهر وطن جا گذاشتیمزین عشق دلفروز که پنهان به جان ماسترسمی برای مردم شیدا گذاشتیم.عبدالرفیع حقیقت (رفیع) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رفتیم و پای ، بر سر دنیا گذاشتیم

  • (پرده‌ی نیلی)رفتیم و پای ، بر سر دنیا گذاشتیمکار جهان به اهل جهان واگذاشتیمچون آهوی رمیده ز وحشت‌سرای شهررفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیمما را به آفتاب فلک هم نیاز نیستاین شوخ‌دیده را به مسیحا گذاشتیمبالای هفت پرده‌ی نیلی‌ست جای ماپا چون حباب، بر سر دریا گذاشتیمما را بس است جلوه‌گه شاهدان قدس"دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم"کوتاه شد ز دامن ما دست حادثاتتا دست خود به گردن مینا گذاشتیمشاهد که سرکشی نکند دل‌فریب نیستفهم سخن ، به مردم دانا گذاشتیمدر جست و جوی یار دل‌آزار کس نبوداین رسم تازه را به جهان ما گذاشتیمایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوستبنیان زندگی ، به مدارا گذاشتیمصد غنچه‌ی دل از نفس ما شکفته شدهرجا که چون نسیم سحر پا گذاشتیمما شکوه از کشاکش دوران ، نمی‌کنیمموجیم و کار خویش به دریا گذاشتیماز ما به روزگار حدیث وفا بس استنگذاشتیم گر اثری ، یا گذاشتیمبودیم شمع محفل روشندلان (رهی)! رفتیم و داغ خویش به دل‌ها گذاشتیم"رهی معیری" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها