زندگانی زنده مانی گشته است

متن مرتبط با «است،» در سایت زندگانی زنده مانی گشته است نوشته شده است

کار دنیا بی‌حساب است، آزمودم بارها

  • (دریادل)کار دنیا بی‌حساب است، آزمودم بارهادسترنج کار ما شد قسمت بیکارها !ما دل خود را بر این دریای طوفانی زدیمبهره‌ی ساحل نشینان از گهر شد بارهاپیش دریادل ، غمی از سیلی امواج نیستاهل حق را نیست چون منصور بیم از دارهادولت دنیا ندارد پیش دانا اعتبارچون بوَد اقبال دنیا از پی ادبارهاآفتابم، کی روم چون سایه دنبال کسی؟گل نخواهم تا نیابم منتی از خارهابر مقامی چون رسد کوته نظر از بیخودی‌ستمحو نقش خویش در آیینه ی پندارهااوج گیرد گردباد اما ز بی مقداری اَستکی فزون بالانشینی می‌کند مقدارها؟طعنه‌ی اغیار را هرگز نمی‌گیرم به هیچسخت بر آزاده می‌باشد جفای یارهاسایه‌ی خود را ندید آن کس که شد صاحب مقامگر چه بود افتاده همچون سایه‌ی دیوارهاعالمی را روشنی می‌داد همچون آفتاببود اگر کفتارها را جلوه‌ی کردارهاجاه و منصب را ز چشم افکند و شد آسوده دلمنت ایزد را که (قدسی) ، رَست از مردارها"غلامرضا قدسی خراسانی" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مستی من، مستی عشق است، هشیارم مکن

  • (بیوگرافی)شادروان حسینعلی رکن منظر ـ فرزند محمود ، متخلص به (پیروی) ، شاعر متدین معاصر که در سال 1292 ه.ش در شیراز متولد شد. وی طبع خودجوش داشت و مکتب و مدرسه را ندید، اما از موهبت هوش سرشار ، به فیض خواندن و نوشتن تا حدودی که می‌توانست اشعار خود را بنویسد و بخواند، رسید.وی ابتدا در کارگاه مبل‌سازی به کار مشغول شد، و از 18 سالگی تا پیش از وفاتش کارگاه چوب‌بری داشت.پیروی شاعری متدین بود و بیشتر اشعارش در مدح ائمه‌ی اطهار(ع) است. زبان شعرش فصیح و در بستن مضامین تازه از خود ابتکار نشان می‌داد. سرانجام در خرداد 1378 به دیار باقی شتافت.«گلبانگ خون»، «محراب عشق» و «گلبانگ خرابات» دربردارنده اشعار او است.روحش شاد و یادش گرامی باد.(مستی عشق)مستی من، مستی عشق است، هشیارم مکنخواب من، آرامش جان است، بیدارم مکنمن اگر باری کشم، بار نگاری می‌کشمآدمم، خر نیستم، هر بار را بارم مکنیوسفم من، یوسفم، در چاه کنعان خوشترمرو به رو با مردم بی ذوق بازارم مکندوستی با مردم دیوانه ، نوعی دشمنی‌‌ستاز سرت خیرت گذشتم ، ای دل! آزارم مکنکو دلی؟ کو دانشی؟ ای چشم سحرانگیز یارغارتم کردی ، دگر چیزی بدهکارم مکنای دل آشوبگر ، اینجا و آنجایم مکش!یک تن فرسوده‌ام، صدجا گرفتارم مکننوش امشب خوب بود و نیش فردایی نداشتبهر یک لذت ، به صد محنت سزاوارم مکنزاهدا ! کاری بکن قلبم بگوید : یا خدابا خدا و یا خداگوی ِ به اجبارم مکنتو خبر از حال این دل چون نداری ای حریفمن گنهکارم ، ولیکن تو گنهکارم مکندین حق را خُلق احمد ساخت، خوی شیخ سوختراست گویم ، کافرم مشمار و بر دارم مکنیک جهنم ساخت ایزد، صد جهنم تو مسازاز خدای مهربان خویش ، بیزارم مکنجان یکی، جانان یکی، رهبر یکی، فرمان یکیثابتم بگذار در یک جا و سیّارم مکندلبرم! مپسند ایامم به, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها