زندگانی زنده مانی گشته است

متن مرتبط با «یارب» در سایت زندگانی زنده مانی گشته است نوشته شده است

یارب! غم بی‌رحمی جانان به که گویم؟

  • (غم دوران)یارب! غم بی‌رحمی جانان به که گویم؟جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسراررنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟آشفته شد از قصه‌ی من خاطر جمعیدیگر چه کنم؟ حال پریشان به که گویم؟گویند طبیبان که: بگو درد خود ، اما...دردی که گذشته‌ست ز درمان به که گویم؟دردی، که مرا ساخته رسوا ، همه دانندداغی، که مرا سوخته پنهان، به که گویم؟اندوه تو ناگفته و درد تو نهان بهْاین پیشِ که ظاهر کنم و آن به که گویم؟خلقی همه با هم ، سخن وصل تو گویندمن بی‌کسم، افسانه‌ی هجران به که گویم؟دور طرب، افسوس! که بگذشت، (هلالی)دور دگر آمد ، غم دوران به که گویم؟"هلالی جغتایی" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یارب به قدر قدر تو نشناختم تو را

  • (نشناختم تو را)یارب به قدر قدر تو نشناختم تو رادر حد فکر کوته خود ساختم تو راتا خلق را فریب دهم از ره هوسصد جا میان معرکه انداختم تو راگفتم که بر سرایر کونین واقفیاما به نرد بی‌خبری باختم تو راگاهی به بام مسجد و گه بر فراز دیردادم ندای یارب و افراختم تو راتصویری از قیاس و گمان داشتم به سرکز آب و رنگ واهمه پرداختم تو رادردی‌ست رنج غفلت و رنجی‌ست درد جهلافسوس با تو بودم و نشناختم تو راغلامحسین جواهری (وجدی), ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها