زندگانی زنده مانی گشته است

متن مرتبط با «نوشت» در سایت زندگانی زنده مانی گشته است نوشته شده است

باید تو را غربیه‌ی ساحل نشین نوشت

  • (دنباله ی نگاه تو .....)باید تو را غربیه‌ی ساحل نشین نوشتدریا تو را به سهم خودش اینچنین نوشتآن روز، روز سهم سپیدی خدای شعرشعر سپید چشم تو را آتشین نوشتبا من بگو چقدر بزرگی که کهکشاندنباله‌ی نگاه تو را نقطه چین نوشتمردان پا برهنه همه ذوالفقار توباید تو را فرشته‌ی مردآفرین نوشتتنها برای خاطر ما مرد آسماننام تو را خدای جهان در زمین نوشت"فاطمه آقابراری" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نوشته بود اباالفضل و هر دو تا بازوش

  • به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا (ع) و یاران باوفایش(حریر واژه)نوشته بود اباالفضل و هر دو تا بازوشنوشته بود علی اصغر و حریر گلوشنوشت مادر و ناگاه ضربه‌ای سنگینچنان عقاب فرو برد پنجه در پهلوشنوشت طفل سه ساله غرور واژه شکستنوشت طفل سه ساله سپید شد گیسوشچه تیرها که فروریخت بر سر دشمنکمان منحنی و قوس مخمل ابروشهمین‌که نوبت تحریر گوشواره رسیدچکید خون ز شیاری ظریف در بن گوشنگاه کرد به مردی که چون کبوتر بودپیام آور حق شد در آن میانه سروشحریف تشنگی و خشکی دهانش بودولی نبود حریف غم فراق عموشدوید جانب مادر ، صداش زد یومّاگرفت مادرش او را، فشرد در آغوشنگاه کرد به گهواره‌ای که چونان رحلشکوه بار امانت کشیده بود به دوشنوشت تیر سه شعبه، گلوی نازک طفلنوشت حلق قناری، نوشت پنجه‌ی قوشنگاه کرد به خورشید و تا نوشت حسینز حلق واژه کسی داد زد: بنوش بنوشپدر محرم امسال کیسه‌اش خالی استسپرده وانت خود را به من برای فروشبرای جوشش شعر روان ز چشمه‌ی طبعشبیه شمع بسوز و برای گریه بکوش ."علیرضا اطلاقی" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها