(وفات حضرت ام البنین)(لاله عباسی)جز او بقیع ، زائر خلوتنشین نداشتدر کوچهباغ مرثیهها خوشهچین نداشتنجوای غمگنانهی این مادر صبورتأثیر، کمتر از نفس آتشین نداشتجز چشم او که چشمهی احساس شد، کسییک آسمان ستاره به روی زمین نداشتبا آنکه خفته بود به خون، باغ لالهاشاز شکوه کمترین اثری بر جبین نداشتبعد از به دل نشاندن داغ چهار سرودلبستگی به واژهی امالبنین نداشت...میگفت ای دلاور نستوه! ای رشید!خورشید نیز صبر و رضا بیش از این نداشتعباس من! که لالهی عباسی منیای کاش دل به داغ فراقت یقین نداشتای ساقی حرم که عطش تشنهی تو بودساقی به جز تو سلسلهی «یا و سین» نداشتعباس من! شنیدهام افتادهای از اسبتاب تحمل تو مگر صدر زین نداشت؟...والله، بعد زمزمهی «اِن قطعتموا»چشم تو اعتنا به یسار و یمین نداشتتا موج نخلها ز حضورت به هم نخورددریای غیرت این همه اوج و طنین نداشتتو، ماه من نه... ماه بنیهاشمی ولیپیشانی بلند تو این قدر چین نداشتوقتی حسین بر سرت آمد، که یک نظر...چشم تو تاب دیدن آن نازنین نداشت...محمدجواد غفورزاده (شفق) بخوانید, ...ادامه مطلب