زندگانی زنده مانی گشته است

متن مرتبط با «داری» در سایت زندگانی زنده مانی گشته است نوشته شده است

ستم بر ما روا داری نداری هیچ پروایی

  • (چه باید کرد ؟)ستم بر ما روا داری نداری هیچ پرواییبه هیچ آیین نیازارد ضعیفی را تواناییفرا با ناله هر سمتی به سوی آسمان دستی استفرو از گریه هر سویی میانِ آب و گِل پاییستم پنهان نخواهد شد ستم پنهان نخواهد ماندکه آخر غدّۀ چرکین برون آرد سر از جاییفرود بی‌فرازی نیست در این راه و می‌دانمکه پایینی که ما هستیم خواهد داشت بالاییستم کم کن که اشک و آه را تأثیر خواهد بودبترس از آهِ مظلومیّ و اشک ناشکیباییستم کم کن که از این آه می‌سوزی سحرگاهیستم کم کن که از این اشک می‌افتی به دریاییدر آن آتش نمی‌گردی خلیلی در گلستانیدر آن دریا نمی‌گیری عصا یا دستِ موساییبسنج امروز و فردا را و از فردا بترس ای شیخکه خود گفتی که می‌باشد پس از امروز فرداییگرفتم خوانده‌ای فقهِ مقارَن مفتیِ کلّیبرای هرچه می‌خواهد دلت ننویس فتوایینخواهد داشت خوابی سر به سر آشفته تعبیرینخواهد داشت نثری مو به مو کلپتره معنایینخواهد داشت حتماً برد شمشیری کمربندینخواهد کرد قطعاً کارِ دیواری مقوّایینخواهد شد تنک‌ذوقی حریفِ مثلِ خیّامینخواهد شد سبک‌عقلی حریفِ ابن سیناییترا یک بار هم اندیشۀ روز مبادا نیستبکن یک بار هم اندیشۀ روزِ مباداییببین بر چهره‌ام هر لحظه ردّ پای اندوهیبگیر از دفترم هردم پیِ شعرِ دریغاییچه باید کرد با شیخ ریا آخر چه خواهد کرداسیرِ دستِ نادانی اگر افتاد داناییدکتر غلامعباس سعیدی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها