(دنباله ی نگاه تو .....)باید تو را غربیهی ساحل نشین نوشتدریا تو را به سهم خودش اینچنین نوشتآن روز، روز سهم سپیدی خدای شعرشعر سپید چشم تو را آتشین نوشتبا من بگو چقدر بزرگی که کهکشاندنبالهی نگاه تو را نقطه چین نوشتمردان پا برهنه همه ذوالفقار توباید تو را فرشتهی مردآفرین نوشتتنها برای خاطر ما مرد آسماننام تو را خدای جهان در زمین نوشت"فاطمه آقابراری" بخوانید, ...ادامه مطلب
"لهجهی باران"زیباتر از ترانهی باران ، بخوانمت؟یا نغمههای سبز بهاران، بخوانمت؟در حجلهی زلال ِ نگاهم ، نشستهایمهتابِ کوچههایِ درخشان، بخوانمت؟خورشیدِ شهر آینه ها ، ناخدای عشق!در حیرتم ، تو را به چه عنوان، بخوانمت؟سلطانِ بی قرینهی هر قلبِ عاشقیفُلکِ نجاتِ پهنهی طوفان ، بخوانمت؟از لحظهای ،که صحنِ دلم، کربلا شدهستباید همیشه ، با لبِ عطشان ، بخوانمت!ای آفتاب آینه ، رنگین کمان مهرمنشور پاک فطرت و ایمان ، بخوانمت؟تصنیف نور و ، مائدهی فجر و کوثریتفسیر آیه آیهی قرآن ، بخوانمتدر حیرتم ، تو را به چه نامی صدا کنمباید تو را به لهجهی باران ، بخوانمت"سید مهدی موسوی ـ مشهد" بخوانید, ...ادامه مطلب
شاخه ی نااهلباید که ز داغم خبری داشته باشدهر مرد که با خود جگری داشته باشدحالم چو دلیری ست که از بخت بد خویشدر لشکر دشمن پسری داشتهه باشدحالم چو درختی است که یک شاخه نا اهلبازیچه ی دست تبری داشته باشدسخت است پیمبر شده باشی و ببینیفرزند تو دین دگری داشته باشدآویخته از گردن من شاه کلیدیاین کاخ کهن بی که دری داشته باشدسر درگمی ام داد گره در گره اندوهخوشبخت کلافی که سری داشته باشدحسین جنتی, ...ادامه مطلب